amin

ساخت وبلاگ
:)
amin...
ما را در سایت amin دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4hastek1 بازدید : 43 تاريخ : پنجشنبه 19 اسفند 1395 ساعت: 18:23

هستم خسته ز دل 

زدم زل به دیوار

کشم عمیق دردی را

نیست دلی بینا

کدر است این سایه

همراه دارد سکوتی

خستگی های عاشقانه

عشق سراسر زندگی

صورتی ز دوستی

بود آشنای آشنا این عشق

تلفیقی ست ز نفرت و دوستی


ولنتاین مبارک

سیاوش کسرایی

amin...
ما را در سایت amin دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4hastek1 بازدید : 22 تاريخ : پنجشنبه 19 اسفند 1395 ساعت: 18:23

  متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی باشد.توصیه ما به شما استفاده از مروگرهای رایج و بروزرسانی آن به آخرین نسخه می باشدبا این حال ممکن است مرورگرتان توسط پلاگین خود قابلیت پخش این فایل را برای تان فراهم آورد. دریافتمدت زمان: 45 ثانیه  amin...ادامه مطلب
ما را در سایت amin دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4hastek1 بازدید : 75 تاريخ : پنجشنبه 19 اسفند 1395 ساعت: 18:23

متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی باشد. توصیه ما به شما استفاده از مروگرهای رایج و بروزرسانی آن به آخرین نسخه می باشد با این حال ممکن است مرورگرتان توسط پلاگین خود قابلیت پخش این فایل را برای تان فراهم آورد. مدت زمان: 2 دقیقه 24 ثانیه  amin...ادامه مطلب
ما را در سایت amin دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4hastek1 بازدید : 43 تاريخ : پنجشنبه 19 اسفند 1395 ساعت: 18:23

متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی باشد. توصیه ما به شما استفاده از مروگرهای رایج و بروزرسانی آن به آخرین نسخه می باشد با این حال ممکن است مرورگرتان توسط پلاگین خود قابلیت پخش این فایل را برای تان فراهم آورد. دریافت amin...ادامه مطلب
ما را در سایت amin دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4hastek1 بازدید : 38 تاريخ : پنجشنبه 19 اسفند 1395 ساعت: 18:23

بخوانید و بخوانید تا بخوانیدروزی مهندس ساختمانی، از طبقه ششم می خواهد که با یکی از کارگرانش حرف بزندخیلی او را صدا می زنداما به خاطر شلوغی و سر و صدا، کارگر متوجه نمی شودبه ناچار مهندس، یک اسکناس ۱۰دلاری به پایین می اندازدتا بلکه کارگر بالا را نگاه کندکارگر ۱۰دلار را برمیدارد و توی جیبش می گذارد و بدون اینکه بالا را نگاه کند مشغول کارش می شودبار دوم مهندس ۵۰دلار می فرستد پایین و دوباره کارگر بدون اینکه بالا را نگاه کند پول را در جیبش می گذاردبار سوم مهندس سنگ کوچکی را می اندازد پایین و سنگ به سر کارگر برخورد می کنددر این لحظه کارگر سرش را بلند میکند و بالا را نگاه میکند و مهندس کارش را به او میگویدنتیجه:این داستان همان داستان زندگی انسان استخدای مهربان همیشه نعمتها را برای ما می فرستد اما ما سپاسگزار  نیستیم و لحظه ای با خود فکر نمیکنیم این نعمتها از کجا رسیداما وقتی که سنگ کوچکی بر سرمان می افتد که در واقع همان مشکلات کوچک زندگی اندبه خداوند روی می آوریم amin...ادامه مطلب
ما را در سایت amin دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4hastek1 بازدید : 41 تاريخ : پنجشنبه 19 اسفند 1395 ساعت: 18:23

بخوانید و بخوانید تا بخوانید زمانی که نصرت‌الدوله وزیر دارایی بود، لایحه‌ای تقدیم مجلس کرد که به موجب آن، دولت ایران یکصد سگ از انگلستان خریداری و وارد کند. او شرحی درباره خصوصیات این سگ‌ها بیان کرد و گفت: این سگ‌ها شناسنامه دارند، پدر و مادر آنها معلوم است، نژادشان مشخص است و از جمله خصوصیات دیگر آنها این است که به محض دیدن دزد، او را می‌گیرند.مدرس طبق معمول، دست روی میز زد و گفت: مخالفم.وزیر دارایی گفت: آقا! ما هر چه لایحه می‌آوریم، شما مخالفید، دلیل مخالفت شما چیست؟مدرس جواب داد: مخالفت من به نفع شماست، مگر شما نگفتید، این سگ‌ها به محض دیدن دزد، او را می‌گیرند؟ خوب آقای وزیر! به محض ورودشان ، اول شما را می‌گیرند. پس مخالفت من به نفع شماست.نمایندگان با صدای بلند خندیدند و لایحه مسکوت ماند.منبع : سایت مرکز اسناد انقلاب اسلامی amin...ادامه مطلب
ما را در سایت amin دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4hastek1 بازدید : 37 تاريخ : پنجشنبه 19 اسفند 1395 ساعت: 18:23

بخوانید و بخوانید تا بخوانید در دزدی از یک بانک ، دزد فریاد زد:"هیچکس حرکت نکند پول مال دولت است".بااین حرف همه به آرامی روی زمین دراز کشیدند.به این می گویند "شیوه تفکر"وقتی دزدان به مخفیگاهشان رسیدند،دزد جوان که لیسانس تجارت داشت به دزد پیرکه شش کلاس سواد داشت گفت:"بیاپولها را بشماریم".دزد پیرگفت:"وقت زیادی میبرد، امشب تلویزیون مبلغ را اعلام میکند."به این می گویند "تجربه"بعداز رفتن دزدها مدیر بانک به ریسش گفت فورا به پلیس اطلاع میدهم ولی ریس گفت "صبرکن تا خودمان هم مقداری برداریم و به برداشتهای قبلی خود اضافه کنیم وبارقم دزدی اعلام کنیم".به این می گویند "با موج شنا کردن"وقتی تلویزیون رقم را اعلام کرد دزدان پول رو شمردندو بسیار عصبانی شدند که ما زندگیمان راگذاشتیم و 20میلیون گیرمان آمد ولی رئیسان بانک در یک لحظه و بدون خطر 80 میلیون بدست آوردند.به این میگویند "دانش بیشتر از طلا میارزد" amin...ادامه مطلب
ما را در سایت amin دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4hastek1 بازدید : 36 تاريخ : پنجشنبه 19 اسفند 1395 ساعت: 18:23

بخوانید و بخوانید تا بخوانید دو برادر مادر پیر و بیماری داشتند . با خود قرار گذاشتند که یکی خدمت خدا کند و دیگری در خدمت مادر باشد یکی به صومعه رفت و به عبادت مشغول شد و دیگری در خانه ماند و به پرستاری مادر مشغول شد .چندی نگذشت برادر صومعه نشین مشهور عام و خاص شد و به خود غره شد که خدمت من ارزشمندتر از خدمت برادرم است ، چرا که او در اختیار مخلوق است و من در خدمت خالق .همان شب فرشته ای را در خواب دید که وی را خطاب کرد : به حرمت برادرت خدا  تو را بخشیدم برادر صومعه نشین اشک در چشمانش آمد و گفت : یا رب ، من در خدمت تو بودم و او در خدمت مادر ، چگونه است مرا به حرمت او می بخشی ، آیا آنچه کرده ام مایه رضای تو نیست .َ ندا رسید : آنچه تو می کنی من از آن بی نیازم ولی مادرت از آنچه او می کند بی نیاز نیست ... amin...ادامه مطلب
ما را در سایت amin دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4hastek1 بازدید : 16 تاريخ : پنجشنبه 19 اسفند 1395 ساعت: 18:23

یه توپ دارم قلقلیهسرخ و سفید و آبیهمی‌زنم زمین، هوا می‌رهنمی‌دونی تا کجا می‌رهمن این توپو نداشتممشقامو خوب نوشتمبابام بهم عیدی دادیه توپ قلقلی داد  دیگه همه ما از بچه گی این شعرو حفظ بودیم.خیلی باحال بود.جدیدا بزرگان ادبیات این شعر رو به بوته نقد گذاشتن   ادامه مطلب amin...ادامه مطلب
ما را در سایت amin دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4hastek1 بازدید : 26 تاريخ : پنجشنبه 19 اسفند 1395 ساعت: 18:23